تنهایى

حالمان بد نیست غم کم میخوریم

کم که نه هر روز کم کم میخوریم

آب میخواهم سرابم میدهند

عشق میخواهم عذابم میدهند

خنجرى برقلب بیمارم زدند

بى گناهى بودمو دارم زدند

دشنه نامرد برپشتم نشست

از غم نامردمى پشتم شکست

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام

تیشه زد بر ریشه اندیشه ام

درمیان خلق سردرگم شدم

عاقبت آلوده مردم شدم

درد مى باردچو لب تر مى کنم

طالعم شوم است باور مى کنم

خسته ام از قصه هاى شومتان

خسته ام ازهمدردى مسمومتان

آه در شهر شما یارى نبود؟

هیچ کس از حال من پرسید؟نه

هیچ کس چشمى برایم تر نکرد

هیچ کس یک روز با من سر نکرد


نظرات 3 + ارسال نظر
درسا یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://3saa.blogsky.com

شلام شلام گلم من آپم بیا

درسا یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:17 ب.ظ http://3saa.blogsky.com

فاطی جووووونم مرسی از شعر قشنگت گلم

ماه پیشانو چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:07 ب.ظ

به به چه عکسی چه شعری
آپم

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد