توکجایی سهراب؟
آب را گل کردند....
چشم ها را بستند و چه با دل کردند...
وای سهراب کجایی آخر ؟
زخم ها بر دل عاشق کردند...
خون به چشمان شقایق کردند تو کجایی سهراب ؟
که همین نزدیکی عشق را دار زدند...
همه جا سایه ی دیوار زدند...
ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است ...
دل خوش سیری چند ؟
صبـــــــــــــــــر کن ای سهـــــــــــــــراب قایقی خواهم ساخت دور خواهم شداز این خاک غریب ...
قایقت جـــــــــــــــا دارد ؟؟!؟
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم .....
چه کسی می گوید گرانی شده است؟
دوره ی ارزانی است!
دل ربودن ارزان
دل شکستن ارزان
دشمنی ها ارزان
چه شرافت ارزان
تن عریان ارزان
آبرو قیمت یک تکه ی نان
و دروغ از همه چیز ارزان تر
قیمت عشق چقدر کم شده است کمتر از آب روان
و چه تخفیف بزرگی خورده قیمت هر انسان!!!!
ای آنکه طلبکار خدایی به خود آ
وز خود بطلب کز تو جدا نیست خدا
یکدم به خود آ گر به خود آیی بخدا
اقرار نمایی به خدایی خدا