مکان ظهور زرتشت

منطقه ای که زرتشت در آن پیام خود را آشکار کرده٬از غرب ایران و آسیای صغیر٬دور بوده است٬به طوریکه هیچ نامی از اقوامی که در این سرزمین ها زندگی می کرده اند٬به منطقه ای که زرتشت در آن ظهور کرده٬نرسیده بوده است. 

در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد٬تنها ارتباطی که مردم نواحی فلات غربی ایران با شرق فلات ایران داشته اند٬روابط عیلامی ها با آن ناحیه بوده است و کاروان های بازرگانی شان تا دورترین مناطق 

شرقی فلات ایران آمد و شد داشته و ساخته های آنها رابه آن مناطق حمل می کرده اند. 

هرگاه زرتشت می خواهد از کشور عیلام یاد کند٬از آن به عنوان اقلیم هفتم و خوانیرث نام می بردو اشاره می کندکه در آن سرزمین٬بی عدالتی و ظلم و ستم حاکم است و اهریمن ـ که در آیین زرتشت انگره مینو نامیده می شود ـ بر آنجا حکمرانی و فرمانروایی می کند وپیروان آن از انگره مینو پیروی می کنند. 

 زرتشت٬دشمنانش را که پیوسته برای به دست آوردن قدرت٬جنگ ها به راه می انداختند٬به شاهانی تشبیه می کندکه در خوانیرث زندگی می کردند و اهورا مزدا را نمی شناختند و دیو پرست بودند.وی در گفتگوبا این افراد در گات ها می گوید: 

شما دیوها از جنس انگره مینواید وکسانی که ستایشگر شمایندنیز چنین اند.دیر زمانی است که در خوانیرث٬دست به کارهایی میزنید که بر همه معلوم است.شما فرمان می دهید و آنها که توسط شما قدر و منزلت یافته اند٬بد می کنند و از فرمان اهورا مزدا و از درست کاری٬دوری می جویند.شما مردم را از خوشبختی دور داشته اید٬زیرا که شما و گروه های فرمانبر٬شما را از نیکی ها دور می دارند و به سوی پیروی از دروغ می رانند تا شما را به نابودی بکشانند. 

با توجه به مطالب گفته شده٬می توان نتیجه گرفت که زرتشت در غرب ایران پیام خود را آشکار نکرده است و با آن سرزمین در ارتباط نبوده است.اگر بخواهیم برای روشن شدن این مطلب به اوستا مراجعه کنیم٬باید بگوییم نام سرزمین هایی که در اوستا آمده است٬هیچ کدام در اسناد و مدارک تاریخی وجود ندارند٬زیرا تا قرن ششم قبل از میلاد٬این نام ها به مرور زمان تغییر کرده بودند و حتی از اقوامی مانند سکا و داهه که در قرن هفتم قبل از میلاد زندگی می کرده اند و قبایل نیرومندی بودند ـکه سکاها در ناحیه ی سیردریا(جیحون) و داهه ها در ناحیه ی غرب خوارزم و بیابان های شرقی دریای خزر سکونت داشته اند ـدر سروده های زرتشت نامی برده نشده است.در سروده های زرتشت فقط از قوم تورهیا یا توران سخن گفته شده و این قوم آن بخش از آریاییان بودندکه در قرن های بعدی٬قبایل سکایی از آن جدا شدند و بخشی از آنها مدت ها بعد به فلات ایران مهاجرت کردند و ناحیه ی سیستان به نام آنها شناخته شد.بنابراین با توجه به نظر شرق شناسان و گفته ی خود زرتشت در مورد محل تولدش می توان چنین نتیجه گیری کرد که زرتشت در خوارزم٬پیام خود را آشکار کرده و چون پیروانی به دست نیاورده٬به باختر(بلخ)رفته و پیام خود را آشکار کرده و در آنجا اقامت گزیده است.

مکان ولادت زرتشت

در مورد محل تولد زرتشت نیز اختلاف است.شرق شناسان قدیم،باختر(بلخ)را محل ولادت او می دانستند.گروهی که کتاب های پهلوی کهن را منبع تحقیق خود در این مورد قرار داده اند،اورا از مغرب ایران می دانند و احتمال می دهند که در آذربایجان و در محلی به نام گزن که امروزه به تخت سلیمان معروف است،متولد شده است.آن ها معتقدند؛به همین دلیل است که آب دریاچه ی ارومیه،مجاور گزن،در کتاب بندهش_که از کتاب های کهن زرتشتیان است،_مقدس شمرده می شود.اکثر مورخین ایرانی و عرب نیز زرتشت را از آذرباجان دانسته و بخصوص،ارومیه را محل ولادت او می دانند.

در اوستا؛کتاب مقدس زرتشتیان،زادگاه زرتشت،ایرانویج و میهن وی خاور ایران و بلخ معرفی شده است.

در کتاب اوستایی که در قرن چهارم میلادی و در زمان شاپور دوم و دوره ی ساسانیان جمع آوری شده،زرتشت را اهل آذربایجان دانسته است.این روایت از آنجا سرچشمه گرفته است که بعداز سقوط شاهنشاهی هخامنشی،شخصی به نام آتورپاتیک که شهریار ماد بود،با اسکندر مقدونی کنار آمد و به شهریاری بخش شمالی حکومت مادها منسوب شد و از آن پس،آن بخش کشور به نام او آتورپاتیکان(نگهبان آذر)؛(آذربایجان)نامیده شد.بعد از اسکندر نیز آذربایجان خودمختاری و استقلالش را در برابر سلسله ی سلوکی ها حفظ کردو در نتیجه،آتشکده ی آذربایجان توانست به حیاتش ادامه دهد و پابرجا بماند؛به همین دلیل اگر مناطقی توانستند دین ایرانی آن زمان را که دین زرتشتی بود در زمان سلوکی ها تا حدی حفظ کنند،همان مردم اذربایجان بودند که مذهب خاص خودشان را داشتند؛یعنی دین زرتشتی(مزدیسنا)،در آذربایجان،شکل خاص آذربایجانی داشت و بر پایه ی مذهب بسیار قدیمی و کهن آذرپرستان بود.

در زمان ساسانیان،مردم آذرباجان بیشترین تلاش را در زنده نگاه داشتن و جمع آوری و حفظ آیین مزدیسنا داشتند و به همین دلیل بود که آن ها زرتشت را متعلق به خودشان می دانستند و زادگاه و محل تولد زرتشت را آذربایجان قرار دادند.آن ها عقیده داشتند که زرتشت از خاندان آنان می باشد و معتقد بودند زمان زندگی زرتشت در اواخر دوره ی مادها بوده است و علت این ادعا،آن بود که آیین زرتشت  در دوره ی حکومت مادها به وسیله ی مبلغانی که از شرق فلات ایران به غرب رسیدند،در آذربایجان و همدان رواج و رسمیت پیدا کرد؛البته محققان می گویند،لهجه یی که گات های زرتشت به آن سروده شده،از لهجه های بسیار دورتر از دوره ی مادهاست و آبادی ها و اتفاقات و وقایعی که در گات ها از آن نام برده شده،نشان می دهد که وقایع مربوط به زرتشت،در شرق فلات ایران اتفاق افتاده است.

ایرانیان از قرن نهم قبل از میلاد به بعد،در ناحیه ی غرب فلات ایران با دولت های ایلام و آشور آشنایی داشته اند  و اگر آن گونه که در روایات آذربایجانی گفته شده،زرتشت از اهالی آذربایجان می بود،می بایست زرتشت در سروده های خود و در کتاب گات هایش به دولت ماد و شاه ماد،اشاره می کرد؛در حالی که اصلا چنین چیزی نیست و در گفته های زرتشت،کوچک ترین اشاره ای به تشکیلات سیاسی دوره ی ماد نشده است.

زرتشت از تنها فرمانروا و پادشاه مقتدر و قدرتمندی که نام می برد،ییما؛(جمشید؛فرزند هوشنگ)است که به دوران قبل از مهاجرت آریایی ها و به هند،متعلق بوده است.او از جمشید به گونه ای یاد می کند که گویی اندکی قبل از او زندگی می کرده و خانواده اش را می شناخته است.

نام آبادی هایی که زرتشت در گات ها آورده،به هیچ وجه در ردیف نام هایی که در دوره ی مادها وجود داشته است مربوط نیست،و روایاتی که می گویند:«زرتشت از آذربایجان به شرق کشور مهاجرت کرد»از نظر تاریخی هیچ سند و اعتباری ندارد.

خود زرتشت در سروده ها و گفته هایش اشاره می کند که آغاز کارش در خوارزم بوده و بعد از آن به باختر(بلخ)رفته است؛بنابراین ما گفته ی خود زرتشت را مستند می دانیم و نظریات دیگر را در این مورد رد می کنیم.چنان که شرق شناسان قدیم نیز همین گفته را تأیید می کنند. 

تاریخ تولد زرتشت

زرتشت،در روزگاران کهن می زیسته و با توجه به این مسأله،زمان زندگی و تولد او را نمی توان با دقت مشخص کرد.

در کتب پهلوی از جمله:بندهش،گزیده های زاتسپرم،دینکرد و ارداویراف نامه،که اطلاعات جامع و کاملی از زرتشت و روزگار او دارند،زمان زندگی زرتشت را در سال(660ق.م)تعیین کرده اند.

عباس مهرین می گوید:

«به تحقیق نمی دانم زرتشت؛پیغمبر ایران،در چه زمان و در چه جای ایران می زیست؛برخی عقیده دارند که در عصر و زمانی پدیدار شد که هنوز آریاییان هند،از آریاییان ایران جدا نشده بودند.»

دورترین زمانی که برای تولد زرتشت قائل شده اند،سده ی(18ق.م)و نزدیک ترین آن،سده ی(6ق.م)است.

برای تعیین تاریخ تولد زرتشت،دو روش به کار گرفته اند:در روش اول از اطلاعاتی که در کتاب های پهلوی و عربی و منابع یونانی در مورد زرتشت آمده است،کمک می گیرند،و در روش دوم،به سند های زبانی و تاریخی متوسل می شوند.به عنوان مثال،با توجه به زبان گات ها که بسیار قدیمی و کهن است و سرایش آن را حدود(1700ق.م)به بعد می دانند،تاریخ تولد زرتشت را در آن حدود زمانی مشخص کرده اند.

پیروان روش اول،بیشتر دانشمندانی هستندکه تاریخی را در کتاب های پهلوی و عربی آمده است،صحیح و قابل اعتماد می دانند و محاسبات خود را براساس آن قرار می دهند که این تاریخ گذاری،معروف به تاریخ سنتی است.

محققین و پژوهشگران تاریخ ایران باستان،درباره ی تاریخ تولد زرتشت نظریات مختلفی داشته اند و گاهی تولد او را تا(600ق.م)به عقب می برند و در روایات ایرانی،تولد او را حدود(660ق.م)نشان می دهند که بیشتر محققین جدید آن را پذیرفته اند؛هر چند بعضی دیگر با دلایل قابل قبول،زمان پیدایش این پیغمبر ایرانی را قدیمی تر از آن تاریخ می دانند و معتقدند در حدود(1000ق.م)زندگی می کرده است.

«با توجه به نظریات و عقاید مختلف در مورد زمان تولد زرتشت،نمی توان با اطمینان مشخص کردکه وی در چه تاریخی متولد شده است؛اما با حدسی منطقی می توان گفت که او تقریبا در زمانی بین سال های(1500تا1700ق.م)زندگی می کرده است.»

نام زرتشت

زرتشت پیام آوری است که با گفته ها و آیینش،انقلاب بزرگ فکری برپا کرد.پیام های او به شکل سروده های مذهبی،که گات ها نامیده می شود،از زمان های بسیار قدیم برجای مانده است.

آیین او در قرن های اولیه،پیروان بسیاری پیدا کرد و بطور مستقیم و غیر مستقیم،تأثیرات زیادی در آیین ها و معتقدات  مذهبی و فکری دوران بعداز خود بر جای گذاشت.

در سروده های او،نام حقیقی اش زرتوشترا اسپیتامه است.محققان زرتشتی نیز معتقدند نام اصلی او اسپیتامه است و زمانی که به پیامبری رسید،لقب زرتشت به او داده شد.

زرتشت،کلمه ای آریایی و کهن است؛جزء آخر آن-اشترا-به معنی شتر است و بطور کلی زرتشت در معنی"دارای شتر زرد"یا"صاحب شتر زرین"دانسته شده است.

روشن است که در حدود سه هزار سال قبل،چهارپایان،بزرگترین سرمایه ی مردم آن زمان به حساب می آمدند و شتر برای مردم،یک حیوان بسیار مفید و سودمند بود؛زیرا:حیوانی سواری و باربر بود،برای حمل و نقل از آن استفاده می شد و مردم از شیر وگوشت این حیوان تغذیه می کردند،از پشمش پوشاک و چادر،و از پوستش،سپر و ابزار و وسایل مختلفی می ساختند.

(حیوانات دیگری از قبیل گاو و اسب،نقش مهمی در زندگی مردم آن روزگار داشتند؛به همین دلیل در ترکیب نام های این مردم؛واژه ی شتر و اسب و گاو،فراوان استفاده می شده است.در کتاب های گات ها و اوستا،ما با نام هایی که با واژه ی اسب ترکیب شده،برمی خوریم.مثل:ارجاسب به معنی؛صاحب اسب راهوار،و یا لهراسب،به معنی؛تیز اسب به کار می رفته است.نام پدر زرتشت نیز پوروش اسپ،به معنی؛دارنده ی اسب سیاه،سفید یا خاکستری است و ویشتاسپ که از حمایت کنندگان و پشتیبانان زرتشت بود،به معنی؛کسی است که دارای اسب سرکش است.

اسم هایی که در ارتباط با گاو می باشد نیز در آن روزگار استفاده می شده است.مثل:دغدوه،به معنی؛دوشنده شیر گاو،که نام مادر زرتشت می باشد.و هوگووه به معنی؛صاحب گاو خوب،که وی از پیروان مشهور زرتشت است.)

نام زرتشت هم ترکیبی از نام شتر است،و زرتشت به معنی شتر زردرنگ می باشد.همچنان که شخصی به نام فرش وشتره؛به معنی صاحب شتر درخشان یا جسور،از پیروان مشهور زرتشت است.

او یادآور می شود که نام زرتشت از نام های عادی و متداول ایران آن زمان بوده است و این دلیل بر این است که صاحب این نام،واقعا در تاریخ وجود داشته است و اگر وجود زرتشت تخیلی و غیر واقعی می بود،باید نامش را از میان اسامی دینی و یا کلماتی که نشان دهنده و بیان کننده ی دین و آیین خاصی می بود،انتخاب می کردند.

نام زرتشت در شاهنامه ی فردوسی،معمولا به شکل زردهشت بکار رفته است:


     خجسته پی و نام او زردهشت                    که آهر من بدکنش را بکشت


و در جایی دیگر:


     پرستشکده کشت زان سان که کشت          ببست اندرو دیو را زردهشت

مقدمه

در برگ های غبار گرفته ی تاریخ و در اعصار فراموش شده که فروغشان به تیرگی گراییده است،برخی نام ها و چهره ها هستند که هیچ گاه غبار سالیان فراموشی بر آنها ننشسته و نخواهد نشست؛زیرا این افراد با آیینه دل و کیمیای خرد خود،معجزه ها آفریده اند و توانسته اند آراء،ادیان و روزگار پس از خود را متحول سازند.یکی از این چهره ها،زرتشت سپنتمان بود که به دنبال اوجگیری ستیزهای قبایل آریایی و زمانی که کاوی ها برای تشکیل اتحادیه های بزرگ در همه جا با یکدیگر در حال جدال بودند و آرامش و امنیت جوامع آریایی سلب شده بود،در ایران ظهور کرد و پرچم مبارزه با جنگ و افزون طلبی را بر افراشت.

زرتشت در آن زمان به این حقیقت توجه نمود که اساس اختلاف های جوامع،ستیزها،جنگ ها و ویرانی ها،چند گانگی الوهی و دینی است.او با اندیشه ی از میان برداشتن تضادها و تعارض های دینی و نزدیک کردن باور های خداپرستانه ی انسان ها و به آرزوی آشنا کردن بشریت با اصول اخلاقی مورد اتفاق همگان،نهضتی برپا کرد که بدیع و منحصر به فرد بود.

او عقاید خود را به نحوی دلکش و زیبا و همه فهم به نظم درآورد و با خواندن سروده های زیبای خود،به تبلیغ یکتا پرستی و مبارزه با مفاسد ناشی از تعدد خدایان پرداخت و تآکید کرد که در جهان،تنها یک خدایای واحد نادیده ی آسمانی وجود دارد.

از میان همه فرزندان آسیا،زرتشت نخستین کسی است که به تنهایی نماینده ی حکمت باستانی آسیا گردید.